بالغ » لزبین, کارمند فیلم های سکسی با کیفیت
ناتاشا و من تصمیم به بازی در عروسی نیست, اما به کوپن و صرف ماه عسل ما در جمهوری دومینیکن. نه یک ماه, اما دو هفته در بهشت. اما پس از آن اتفاق افتاد که پرواز تنها در روز بعد از عروسی بود. و هنگامی که یکی از کارکنان کاخ عروسی لباس عروسی را به ما داد ، پدرم ، به من تبریک گفت ، کلید آپارتمان را در کف دستم قرار دهید. "این یک هدیه برای شما است," او گفت. در حالی که تنها یک اتاق و بدون اثاثیه. این فقط یک تخت بزرگ است, و شما هیچ چیز دیگری نیاز ندارد امروز. سپس یک رستوران با یک جشن بزرگ برای فقط چند نفر در این نزدیکی هست وجود دارد, پس از آن شاهدان ما و من به یک آپارتمان جدید که آنها نمی تواند صبر کنید برای دیدن رفت. در حال حاضر کاملا مست ، او وارد خانه شد ، و معلوم شد که پدرش ، در کنار تخت ، جعبه دیگری از شامپاین و یک دوربین را خریداری کرده است. بايد از در ميخوردم بيرون. در ابتدا ، ما فقط بطری را تحویل دادیم و در عوض نوشید ، و سپس آن را به همه باز کردیم. هیچ جایی برای نشستن وجود نداشت ، به جز یک تخت کتانی با دقت ساخته شده ، و هر لحظه که ما به پشت ما تکیه دادیم. در طول این دروغ, Arina کردم ایده برای تغییر عمل دادن عروس به شوهرش. فیلم های سکسی با کیفیت که شما آن را دوست دارم همه به همان اندازه که شما امروز. و بعد از عروسی طلایی بوسید. ایگور ، به عنوان شاهد و بهترین دوست همسر ادامه دهید و یک شوهر پرشور را نشان دهید. و تو ، اولگ ، از همه اينا براي تاريخ عکس بگير. انگشتان یک زن جوان را نگاه کنید! ایگور, یک بوسه هر در عوض. من در زمان یک عکس از ایگور بوسیدن همسر من و من احساس کردم که این بازی شروع شد به من به نوبه خود در اطراف. من فکر می کنم به همین دلیل است که ایگور شورش کرد: "و مکان های آن چیست ،" Arina ادامه داد. "و چه گوش است . و چه بینی . و چه چشم .دوست پرسید: "ایگور ، عجله نکنید ، زیرا فوکوس اتوماتیک و فلش زمان احتراق را ندارند." "و چه گونه," Arina ادامه, و لنکا اطاعت برای بوسه مطرح. زوزه. "و سوراخ در چانه اش ."و او یک گردن یخی دارد . و چه لب شیرین او . و من در زمان یک عکس از دوست من بوسیدن همسرم. و از آنجا که آنها ایستاده بودند به طوری که من نمی توانستم همه چیز را در جزئیات من از آنها خواست به نوبه خود در اطراف و نگاهی به برخی از عکس های بیشتر. لنکا چشم های بسته اش را بوسید و حتی پای راستش را خم کرد. هنگامی که او را بوسید, او همیشه آن را زمانی که او بسیار هیجان زده بود. Arina گفت:" و پاهای نازک او چیست ، و ایگور از لب هایش جدا شد ، زانو زد و شروع به بوسیدن پاهای همسرم کرد ، از مچ پاش بیشتر و بیشتر بلند شد و لباس بلند را بلند کرد. وقتی که او زانو زد, او به من نگاه کرد تردید, و من سرش را تکان داد تایید من, من تو را دیدم چگونه هیجان زده لنکا بود, و من می خواستم او را به هیجان به همان اندازه از این ایده که ممکن است. در ضمن Arina کردم از تخت برداشته و لبه لباس به طوری که حتی از بالا او را دیدم نه تنها لبه های جوراب بلکه شورت توری. ایگور پای بالای پا را بوسید ، من یک عکس از آن را از بالا گرفتم ، سپس چمباتمه زدم ، تقریبا سقوط کرد. و تنها چیزی که من را از سقوط نجات داد این بود که من قادر به گرفتن زانو همسر تازه ازدواج کرده بود. از من خواسته به تکرار دستکاری به حذف آن از زانو من. ایگور مشتاقانه تکرار بوسه در ران راست و سپس سمت چپ تقریبا در panties و آماده برای رفتن حتی بیشتر اما Arina کاهش edge of Lenka لباس و گفت: "ما همچنین باید زیبا شانه . شکل لباس به گونه ای بود که یک شانه باز بود و دیگری بسته شد. ایگور از زانو بلند شد و لنکا هنوز چشمانش را بسته بود و شانه اش را به بوسه تبدیل کرد. "و زیبایی ما دارای دو شانه," Arina خواند خوش و قرار دادن شانه دوم در عروس. و در حالی که ایگور عاشق شانه دیگر, هیچ چیز دیگری لباس با خش خش کمی بر روی زمین برگزار. از تمام مراحل کار من هیجان زده به حد و من نمی دانم که چگونه به احساس در مورد آوردن لباس به شیوه همسر من, و در همان زمان آن جالب بود زمانی که او خودش را متوقف بازی هیجان انگیز برای همه است. لنکا هنوز ایستاده بود. شاید او منتظر بود برای من به واکنش نشان می دهند در برخی از راه و یا او فقط لذت بردن از آن را و نمی خواهید به از دست دادن آن ایگور در حال حاضر عاشقانه بوسید بند سینه بند خود را در نیم سایه ای از تسمه و نوار نازک از توری محض به حد تنگ او ، و این واقعیت که آن را در حضور شوهرش انجام شد, که از آن همه عکس, اضافه تند و با مزه خاص. "ما همچنین سینه های شیرین داریم که سپس بچه های کوچک را تغذیه می کنند . در همان زمان ، آنها لازم است به درایو بچه ها ما دیوانه است . من فکر کردم آن را تا پایان با ایگور بوسیدن سینه بند در بهترین. اما Arina ماهرانه تحت فشار قرار دادند دور دست و پنجه نرم ، و سینه بند بدون قید به طبقه سقوط کرد. با این حال ، Arina ، ایستاده پشت ، بلافاصله سینه اش را با دستانش پوشانده است. لنکا کمی شگفت زده شد ، چشمانش را باز کرد ، به من نگاه کرد. من به او لبخند زد و گفت, خشک با هیجان, گفتم: "این همه حق, عسل . هر کس این را به عنوان یک اجازه برای ادامه نشان می دهد درک. لنکا به دوستش تکیه داد و به دوستش زد و یک دست را دور زد و ران همسر تازه به دست آوردش را افشا کرد و همه اینها را با صدای شیرین گفت: "اما با ماست."